رسیده جمعه ای از جمعه های بی قراری
شده پایان هفته،هفت روز بی نگاری
دوباره جمعه شد اقایمان از ره نیامد
شدم خسته ندارم رقبت انجامِ کاری
رسیده نوبت تسویه ام حاضر شدم با
خطا و جرم و کوهی از گناه و شرمساری
من و پرونده ی سنگین من در محضر یار
شدم من از خجالت همچنان ابر بهاری
تمام دلخوشی و عشق من دیدار یار است
شدم آواره با دریایی از امّیدواری
اگر بینم جمالِ یار خود آرام گیرم
روم آسوده و سازم برای خود مزاری
...................................
خادم الحسین
16:10
1393/12/01
شده پایان هفته،هفت روز بی نگاری
دوباره جمعه شد اقایمان از ره نیامد
شدم خسته ندارم رقبت انجامِ کاری
رسیده نوبت تسویه ام حاضر شدم با
خطا و جرم و کوهی از گناه و شرمساری
من و پرونده ی سنگین من در محضر یار
شدم من از خجالت همچنان ابر بهاری
تمام دلخوشی و عشق من دیدار یار است
شدم آواره با دریایی از امّیدواری
اگر بینم جمالِ یار خود آرام گیرم
روم آسوده و سازم برای خود مزاری
...................................
خادم الحسین
16:10
1393/12/01