اشعار علی صباغی

(محزون)

اشعار علی صباغی

یا اباعبدالله...

سرد و بی جان شده ام باز تمنا دارم
که به این فصلِ خزانِ دلِ من جان بدهی

علی صباغی
محزون

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است

محرم رفت و ایامِ صفر رفت

امیدِ این دلِ تنگم به سر رفت



دلم چون آتشی گشته فروزان

که امسالم برایم بی اثر رفت



محرم رفت و همراهِ محرم

ابوالفضلِ دلاور چون قمر رفت



کنار رأسِ بابایِ غریبی

رقیه با دلی پر از شرر رفت



علی اصغر لبِ تشنه به یک دشت

به رویِ دست هایِ یک پدر رفت



محرم رفت و خواهر گشت تنها

برادر جانِ زینب بر سفر رفت



جوانیِ رباب و عمه زینب

درونِ قتلگه با یک نظر رفت



محرم رفت و در دشتِ بلا ها

قمر رفت و پدر رفت و پسر رفت



صفر رفت و حسن رفت و رضا رفت

رسولِ حق تعالی محتضر رفت



صفر رفت و همه آسوده گشتیم

ولی مادر حرم با چشم تر رفت



محرم رفت و من نوکر نبودم

برایم این محرم پر ضرر رفت



محرم رفت و با آن دلخوشیِ 

دلِ بیچاره ی این در به در رفت




یا زهرا


علی صباغی(محزون)


کانال نشر اشعار علی صباغی در تلگرام
بیت الاحزان

mahzoonn@

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۴ ، ۰۲:۵۰
خادم الحسین