اشعار علی صباغی

(محزون)

اشعار علی صباغی

یا اباعبدالله...

سرد و بی جان شده ام باز تمنا دارم
که به این فصلِ خزانِ دلِ من جان بدهی

علی صباغی
محزون

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شب شهادت» ثبت شده است

روضه ی بی بی رقیه مثلِ بی بی فاطمست



یک چند خطی روضه دارم یادِ بانو

یادِ رقیه دل شده غرقِ هیاهو


ای کاش میمردم که دختِ شاهِ عالم

رویِ مغیلان رفته از این سو به آن سو


مشت و لگد ها خورده و زخمِ زبان ها

وقتی که پرسیده که عمه پس پدر کو


از حضرت زهرا نشان دارد رقیه

قدِّ خم و مویِ سپید و زخم بازو


جانی ندارد تا که برخیزد به پایش

دستی به دیوار است و دستی روی پهلو


مانند زهرا آتش افتاده به جانش

سوزانده معجر را رسیده تا به گیسو


از ضربِ دستانِ حرامی ضربِ سیلی

رویش شده نیلی شکسته کنج ابرو


از رنج و دردِ تشنگی مانند ارباب

خورشیدِ چشمانش شده کم نور و کم سو


کنجِ خرابه در کنارِ رأسِ بابا

سنگین و سخت است روضه ی جان دادنِ او



#علی_صباغی 

#محزون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۶ ، ۰۲:۲۵
خادم الحسین