اشعار علی صباغی

(محزون)

اشعار علی صباغی

یا اباعبدالله...

سرد و بی جان شده ام باز تمنا دارم
که به این فصلِ خزانِ دلِ من جان بدهی

علی صباغی
محزون

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

سلام علیکم



#غزل

#قسمتم_کن_حرم



تا کی زِ رهِ دور سلامت برسانم

امسال حرم قستِ من کن نگرانم


یک سال شدم منتظرِ روزِ وصال و

از دوریِتان گشته عیان فصل خزانم


رفتند رفیقان همگی سمت حریمت

زشت است که امسال هم آقا نتوانم


من رو سیَه ام چشم به الطافِ تو دارم

رحمی به دلم کن همه آرامشِ جانم


چشمم همه دم جز حرمت هیچ نبیند

غیر از تو و اسم تو نگفتست زبانم


از بس که توسل به تو ای عشق نمودم

با ذکرِ تو مأنوس شده لفظ و بیانم


من را به گداییِ حرم مفتخرم کن

هر جور شده از دَرَت آقا نرهانم


امسال نیایم به خدا تاب ندارم

گردیده عیان غصه ی پیدا و نهانم


من کفترِ جلدِت همه دم  بوده و هستم

سخت است که دور از حرمت زنده بمانم


محزون شده ام از غمِ هجران تو آقا

تا کِی زِ رهِ دور سلامت برسانم


#علی_صباغی

١٣٩٥/٠٨/٠٢

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۵ ، ۲۱:۳۵
خادم الحسین