اشعار علی صباغی

(محزون)

اشعار علی صباغی

یا اباعبدالله...

سرد و بی جان شده ام باز تمنا دارم
که به این فصلِ خزانِ دلِ من جان بدهی

علی صباغی
محزون

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

آه و درد و اشک مهمان دل پیغمبر است

غنچه یاس نبی زخمی خصم کافر است




روزها بگذشت و زخم مادرم بدتر شده

زخم پهلو دارد اما درد بازو بدتر است



عمر گل پایان رسیده گشته هنگام وداع

وقت درمان تمام دردهای مادر است



فاطمه هستی مولا باشد و با رفتنش

غرق تنهایی تمام روزگار حیدر است


از تمام غصه های این جهان دردناک تر

اشک فرزندان زهرا در کنار بستر است


در میان درد دل های عزیزانش ولی

درد دلهای حسن از درد فرزندان سر است


حق نباشد غسل و دفن مخفیانه نور را

آنکه امید و شفیع بندگان در محشر است


بعد هجر فاطمه از بی کسی مولا علی

درد دل با چاه گوید بس ک مولا مضطر است




علی صباغی

۱۱ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۴ ، ۰۱:۳۰
خادم الحسین