اشعار علی صباغی

(محزون)

اشعار علی صباغی

یا اباعبدالله...

سرد و بی جان شده ام باز تمنا دارم
که به این فصلِ خزانِ دلِ من جان بدهی

علی صباغی
محزون

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها

اربعین کرببلا

سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۲:۳۳ ق.ظ


#اربعین_کرببلا



از تولد جسمِ من چون واردِ دنیا شده

رویِ من با السلامُ بر تو آقا وا شده


آه از روز ازل آن ابتدای زندگی

گریه هایم را فراغِ کربلا معنا شده


در جوانی فکر و ذکرم راهتان و هر شبم

بین هیئتهایتان قلبِ مرا مأوا شده


عزت و شوکت در،افتادن به پایِ زینب است

هرکه گشته نوکرِ دربارتان آقا شده


از همان بارِ نخستین که به شهرت آمدم

دل اسیرِ چایِ لیموییِ موکب ها شده


یک گریزی هم زنم بر ماجرای کربلا

چون شنیدم رأستان بر روی نیزه پا شده


بعد تو آقای خوبم با جمیعِ اشقیا

دخترت با خواهرت آواره و تنها شده


روضه خوان آرام تر این مصرعِ شعرم بخوان

بر سرِ رأسِ حسین در کربلا دعوا شده


قدرتِ باری تعالی بوده گر در کربلا

این همه لطف و کرم در زیرِ قُبّه جا شده


گر نیایم اربعینت تا حرم آقا بدان

بهرِ قلبِ زارِ محزون آخرِ دنیا شده


#علی_صباغی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">